فریاد سکوت
از اینجا که نگاه میکنم چند قدمی بیشتربه پایان نمانده پشت سرم گرد و خاک عبور یک عمراست و روبرو ته مانده یک سفر چیزی به پایان نمانده و من حالا در روزهایی که ساعتهایش ثانیه وار می گذرند سالهایی را به یاد می آورم که در آن آموختم: هر چه بزرگتر شوم کمتر حرفم را می فهمند و هر چه بیشتر بدانم کمتر زندگی می کنم...
نوشته شده در پنج شنبه 85/12/17ساعت
4:22 عصر توسط فریاد سکوت نظرات ( ) | |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |