سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فریاد سکوت












خداوند باران را فرو خواهد فرستاد مشت هایت را باز کن


نوشته شده در دوشنبه 86/4/25ساعت 3:27 عصر توسط فریاد سکوت نظرات ( ) | |

 

آقا نیا....

زمین جای خطرناکیست...

ما مسیح به صلیب کشیده ایم

ما حسین کشته ایم

آقا نیا...

حالا اگر هم قرار شد غروب جمعه ای آفتابی شوی

قول می دهی؟

قول می دهی آزادی تا ولیعصر را قدم نزنی؟

شهر پر از قابیل است

انتهای ولیعصر هم جای یک مشت مرفه بی درد

آقا تهران اصلن شهر خوبی نیست!

اینجا هوا همیشه ی خدا آلوده است!

آقا ببخش...

اگر گاهی میان این دود و دم فراموشت می کنیم!!

آقا به چشمهایم نگاه کن...

می بینی مرداب متعفن عادتها را؟؟

حالا به من حق می دهی؟

که نگویم!

بیا و پا بر چشمهای من بگذار........

دیگر غروب های جمعه برایم دلگیر نیست!!

شنبه ها را ترجیح می دهم!

شنبه ها که روز از نو روزی از نو......

شروع بازی ساده ی آدم کشی....

شروع هفت روز ترس

هفت روز نحس

هفت روز هر چه هست از این دست.....

شروع تحقیر آدمیت

شروع دیوار کشی بر پنجره ی نیمه باز انتظار

شروع بت پرستی

پشت نقاب مسلمانیت....

آقا نیا...

زمین جای خطر ناکیست!

اگر بیایی شاید دیگر عاشورا

تلخ ترین خاطره ی تاریخ نباشد!

آقا ببخش

اگر گاهی اسمتان را به زبان می آوریم!

آقا ببخش...

اقا این هفته که گذشت....

جمعه ی بعد منتظرت باشیم!

                      مــــــــی آیـــــــــــــــــــــــی؟؟؟


نوشته شده در جمعه 86/4/22ساعت 12:54 عصر توسط فریاد سکوت نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت