سلام عزيزم.من از مامانم شنيده بودم شماها خوب مينويسين مخصوصا داييت اما نميدونستم به توام ارث رسيده. ولي يه جاهارو بايد حضوري توضيح بديا.بد جو ميگيره فلسفي ميشي
من فکر کردم الان کلي اشنا نظر ميدن دختر خاله اي بسر خاله اي <البته دختر خاله خودت نه من> نگو هيشکي رو نميشناسم ممد و جواد و تقي و نقي....
راستي! از بچه هاي دوچرخه اي يا دفتر شعر جوان؟
من هم خواب ديده امبياد زکري
راستي چرا اينقد بلند... کشش داده اي ولي خوب بود مرسي
ذكراي لعنتي اين تيپ نوشتنو من ازت مي خرم.كجايي دختر؟از كريم سراغو گرفتم گفت ديگه زياد نميري اونورا؟را ميريم اين هذياناتو كه بهش داده بودي مي خونيم..زنبيل اقدس خانم..من چهارشنبه دانشگاه تهرانم ميرم پيش كريم شماهام بياين كه دلم براتون تنگ شده.
راستي چه دشمنيي داري با فيس بوك كه نمياي؟خيلي خوبه
يادم رفته بود .
در نگاهش ديدم
اما هرگز نرسيدم .
رفتن و نرسيدن و تسلسل هاي ادبي يه نظريه ي افراطي داروينيه که مرور آدم رو به خودش يا نگاه تازه ي آدم ها رو از خودش يا يه چيزي تو اين مايه ها رو سخت مي کنه .
خوب بود . چسبيد خوندن اين روايت مردد بين مرگ و مرگ ( زندگي ) .
سلام ذکرا جان. مرسي بهم سر زدي.
من خيلي وقته که شب ها مثل آدم خوابم نمي بره.
دلم براي زندگي تنگ شده.
slm ghashan bod ... ba tabadole link movafeghi ?
.........................................................................
نشد يه قصري بسازم پنجرهاش ابي باشه من باشم و اون باشه و يک شب مهتابي باشه نشد يه جا بمونه و آخر بشه ماله خودم حتي يه بار يادش نموند ماه و روز تولدم با همه التماس من نشد ديگه نره سفر شعرام بجز اون روي هر ديوونه اي گذاشت اثر نشد برم بغل بغل واسش شقايق بچينم نه اين که من نخوام برم نذاشت گلهارو ببينم نشد همه دعا کنن هميشه اون باشه پيشم يکي ميگفت خواب ديده که اون گفته عاشقش ميشم اما نشد ، اما نشد قسمت ما يه لحظه ي روشن و خوش پيغام واسش فرستادم بيا بازم منو بکش نشد که نشکنه بازم اين چيني شکستني هيچ جاي دنيا نديدم هيچ جاي دنيا