يادم رفته بود .
در نگاهش ديدم
اما هرگز نرسيدم .
رفتن و نرسيدن و تسلسل هاي ادبي يه نظريه ي افراطي داروينيه که مرور آدم رو به خودش يا نگاه تازه ي آدم ها رو از خودش يا يه چيزي تو اين مايه ها رو سخت مي کنه .
خوب بود . چسبيد خوندن اين روايت مردد بين مرگ و مرگ ( زندگي ) .